آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

آرمان طلا

نفسم بدون خدا همیشه مارو دوست داره

کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد.  اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم  ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن  نوزادی چشم به جهان گشود.  اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی. خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد... ...
25 آذر 1391

آرمانم

در چشمانت خيره می شوم...دوستت دارم را بر لبانم جاري می کنم منتظر لحظه اي هستم که در کنارت بنشينم از عشق تو.....از داشتن تو...اشک شوق ريزم منتظر لحظه ي مقدس که تو را در آغوش بگيرم بوسه ای از سر عشق به تو تقديم کنم وبا تمام وجود قلبم وعشقم را به تو هديه کنم آری ، من تورا دوست دارم وعاشقانه تو را مي ستايم   ...
13 آذر 1391

اولین محرم آرمان طلا

عزیز دلم امسال اولین محرم و با چشای قشنگت دیدی من و هوبا از چند روز قبل رفتیم واست لباس حضرت علی اصغر (ع) رو گرفتیم . همون شب لباستو پوشوندیم خیلی ناز شده بودی قرار بود جمعه ساعت 7 صبح بریم همایش شیرخوارگان ولی از اونجا که بازم شب زنده داری داشتی نتونستیم بیدار شیم و خلاصه دیر رسیدیم  و اونجا تو هم همش لالا بودی  انشالله که امام حسین (ع) ازمون  قبول کنن و بیمه حضرت علی اصغر(ع) باشی. ...
13 آذر 1391

سرماخوردگی

آرمان جونم این روزا یه کم سرما خوردی وشب که میشه بینیت کیپ میشه و نمیتونی راحت نفس بکشی   الهی قربونت برم دندوناتم که میخواد در میاد مرتب لثه هات خارش داره ولی چیکار کنم که همه چیزو توی دهنت میکنی به جز لیسک و پستونک!!!!!!!!!!!!!!!!!! همیشه هم اوقاتت تلخه چون نمیتونی هرچیما میخوریم بخوری ماهم از ترس تو جرات نداریم جلوت چیزی بخوریم  و ازت قایم میشیم خلاصه بساطی داریم   منتظرم تا انشالله 6 ماهه بشی و بتونی غذا بخوری     ...
13 آذر 1391

برای آرمان

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی….   ...
11 آذر 1391

بدون عنوان

آرمان عزیزم به خاطر همه آرامشی که از تو دارم خدا را شکر میگویم به پاس تمام خوبیهایت بهترینها را برایت آرزو میکنم . . .   ...
9 آذر 1391

تقدیم به دردونه مامان

از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد،شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق خود را در پستوی زمان تنها حس نمی‌کنم . . . ...
7 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد