بالاخره آرمان طلا ترک کرد
آرمان گلم
خداروشکر بالاخره یکی از بزرگترین نگرانی هام در مورد تو رفع شد و تونستم تو رو از شیر بگیرم . البته باور کن تصمیم خیلی سختی بود و شاید اغراق نباشه اگه بگم به من بیشتر از تو سخت گذشت اما دیگه چاره ای نبود و بیشتر از همه دلیلی که باعث شد این کارو زودتر بکنم این بود که چند وقتی بود اصلا رشد نکرده بودی آخه همش به شیر وابسته بودی و غذا نمی خوردی .
منم تصمیم گرفتم تو روز عاشورا و تاسوعا که تعطیل بودیم از شیر بگیرمت و خداروشکر به برکت امام حسین (ع) و این ایام راحت تر از اونی که فکر می کردم و میترسیدم گذشت. البته دو شب اول خیلی اذیت شدی ...جالب این که روزی چند بار تست میکنی ببینی پیپیندا شیرین شده یانه و هنوزم امیدواری خوب بشه و دوباره روز از نو و روزی از نو ....
حالا میتونی بگی:
من آرمانم و الان شش روزه که پاکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی