آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

آرمان طلا

آرمان طلای نماز خون

1393/5/31 17:37
نویسنده : هوما و هوبا
121 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم

یه چند روزیه که هرکی میاد نماز بخونه توهم کنارش وای میستی و نماز میخونی البته چند ماهی می شد که یه کم علاقه نشون میدادی ولی حالا کامل میخونی فقط سجده هات یه کم مشکل داره چون به جای سجده میخوابی روی جانماز

الهی قربونت برم  انقد بامزه نمازتو میبندی و الله اکبر میگی که نگو

یه ملوس بازی دیگت اینه که وقتی تو ماشین میشینی با تمام آهنگ ها میخونی و به بابایی میگی تو نخون من بخونم از همه بهتر هم با آهنگ به قول خودت آقا فلاح میخونی و ژست میگیری

تازگیا هم نی نی میشی و ادای نی نیارو در میاری یه وقتایی هم خطرناک میشی و هر کی ناراحتت بکنه بهش یه سیلی جانانه میزنی و میگی به تو چه

وقتی هم که ما دعوات بکنیم فوری گوشی و بر میداری و به مامان جون و باباجون زنگ میزنی و میگی میخوام بیام خونتون اون بنده خداها هم فوری میان و از دست ما نجاتت میدن ...چشمکخندونک

عزیزم روز به روز کارا و حرفات قشنگ تر و شیرین تر میشه مثلا دکتر شدن و معاینه کردنت، آهنگ گذاشتن و رقصیدنت، دعوا کردنات  یا  وقتی خودت میگی قهر کردم  یا بغض کردم ، وقتی کلاه یا یه کلید بر میداری و خدافظی میکنی و لخت میری تو کوچه و .....

 نوشتن همه ی این قشنگیا خیلی طول میکشه ولی همه ی اینا تو خاطر ما می مونه تا انشالله وقتی بزرگ شدی و به قول خودت آقای دکتر شدی برات تعریف کنیم

انشالله که خدا حفظت کنه و همیشه صحیح و سالم باشی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غزاله دهقان
14 آبان 93 14:09
انشاالله...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد