آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

آرمان طلا

وای بازم که سرما خوردی !!!!!!!!!!!!!

1392/11/3 20:41
نویسنده : هوما و هوبا
127 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گل مامان

یا به قول خودت: گند (قند) باباجون، گندون (قندون) مامان جون، گلب (قلب) بابایی و نفس مامان فرزانه خانومچشمک

فدای شیرین زبونیات برم که ماشالله هزار ماشاللهروز به روز داره بیشتر میشه قلب

تقریبا یه هفته ای میشه که سرماخوردی خداییش سرمای خیلی بدی هم خورده بودی و خدارو شکر یه دو روزی هست که بهتری همشم تقصیر خودته آخه تو این سرما مرتب شلوارتو بیرون میاری و به قول خودت لختی میشی و میگی هیکلت بشم

وای که روزای اول سرماخوردگیت من و بابایی رو روانی کردی قربونت برم خیلی مریض بودیو تبت بالا بود، زکام هم شده بودی و سرفه میکردی واسه همینم خیلی بهونه می گرفتی بدتر از همه این که بغل بودی و میگفتی مامانی بگل...............عصبانی

نصف شب هم بیدار می شدی و میگفتی مامان فرزانه خانوم .......... الهی بمیرم التماس میکردی که واست یه کاری بکنم....ناراحت

از مریضی بگذریم دوشنبه واسه اولین بار رفتی عروسی و با اینکه مریض بودی ولی معلوم بود دوست داشتی و بهت خوش گذشته بود یه  خورده هم اونجا رقصیدی فدای اون رقصیدنتقلب

با آهنگ جدید شهاب ( صورت ماهت) هم خیلی باحال میرقصی

یه دوروزی هم میشه که خارش مغزی گرفتی ومرتب آهنگ احسان پایه رو میخونی

* مای تو باشه تموم گلبم*

بعضی وقتا هم میگی * تکون بده الیشمس*

جالب اینه که تازگیا یه داد مردونه ای هم میزنی البته بعضی وقتا همراه با کتکه گریه

الآنم که دارم این مطلبا رو واست می نویسم لالا کردی آخه امروز نخوابیده بودی و بعد از اینکه از پارک اومدی تو ماشین خواب رفتی من و بابایی هم واسه این که زیر قولمون نزنیم بردیمت ستاره ولی بیدار نشدی چون دیدیم اذیت میشی آوردیمت خونه .....

خلاصه عزیزم این روزا خیلی بامزه ای وکارای خیلی قشنگی میکنی که نمیشه همه ی اونا رو نوشت

خدا انشالله حفظت کنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مبین
13 بهمن 92 7:51
سلام به مامان فرزانه خانوم گل و آرمان طلاش ازین گل پسر ما عکسم بذار ببینیم دلمون وا شه خب انشاا... هیچوقت مریض نشه و همیشه تنتون سالم و لبتون خندون باشه ! (این خارش مغزیت!! تو حلقم!! )
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد