آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

آرمان طلا

اگر می دانستی

1392/7/5 13:14
نویسنده : هوما و هوبا
105 بازدید
اشتراک گذاری

 اگر مي دانستي كه لحظه هاي حضورت ، تيك تاك ساعت زمان زندگي از كار باز مي ايستد

 

امواج طوفاني نگاهم را كه زير پلكهاي پراز اشكم پنهان است حس مي كردي

 

 اگر مي دانستي كه صداي ضربان نفسهايت در قلب بيقرارم ، حكايت دلواپسي ها را نقش مي بندد

 تمام قصه هايي را كه  براي رؤياهايم ساختم ، لمس و باور مي كردي
اگر مي دانستي كه طنين ناز صدايت ، فصل فصل كتاب زندگي ام را رنگين و زيبا مي كند

  آنگاه تمام اشكهایم براي دل شيشه اي و نازكت معنا مي شد

  اگر مي دانستي كه لرزش ضربان قلبم براي ضربان قلب عاشقت چگونه هراسان مي تپد

عشق را در امواج نگاه هاي بي تاب و دل نگراني هايم مي ديدي

  اگر مي دانستي كه حتي با وجود بودنت و حس كردنت بازم هميشه و هرلحظه دلتنگ توام

مي ديدي كه يك ديوانه چگونه براي حضور تو و نفسهايت پرپر مي شود و هرلحظه اشك مي ريزد


آري من من بي تاب و بي قرار لحظه هاي بودنت هستم

اي ستاره ي چشمك زن و روشن شبهاي تارم

 

 من زنده به عشق توام ، پايبند به نفس هاي توام ، و با تكرار نفس هاي تو زنده هستم و با حرفها و لبخندهاي آسماني تو جاني تازه ميگيرم

 


آري من بي تو هيچم اي عشق ماندگارم .......

  

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

zahra moradi
7 مهر 92 19:26
خیلی دلم برات تنگ شده عزیزم


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد