پسرم آقا شده
آرمان طلای مامان
دیشب با میل خودت تو روبردیم آرایشگاه قبل از تو نوبت یه نفر دیگه بود و ما صبر کریم تا نوبتت بشه بالاخره نوبتت شد و تو مثل یه آقا رفتی رو صندلی نشستی و اقای آرایشگر شروع کرد به کوتاه کردن موهات و من و بابایی دل تو دلمون نبود و هر لحظه منتظر بودیم تا گریه کنی و از سر جات بلند شی اما خداروشکر هیچی نگفتی و صبر کردی تا کار آرایشگر تموم بشه انقدر موهات ناز شد که نگو به قول خودت آقا موهاتو فشن کرده بود
مبارکت باشه گلم انشالله اصلاح دامادیت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی