سومین یلدای آرمان طلا
آرمان عزیزم
این روزا دیگه واسه خودت مردی شدی و کارات خیلی بزرگونه شده البته به جز پوشیدن لباس گرم که از موقعی که هوا سرد شده جون من و به لب رسوندی و یه دو سه هفته ای مریض بودی و دارو می خوردی که خدا رو شکر حالت بهتر شده
یکی از تفریحات مورد علاقت دوچرخه سواریه و مرتب داری تو خونه با دوچرخه ات بازی می کنی البته همش درخواست تموم رنگ بندی های دوچرخه رو میدی و میگی سبز بخرین ، زرد بخرین و ..........
اما با همه ی مردونگیت هنوزم از آرایشگاه رفتن فرار می کنی و از ما اصرار و از تو انکار .... که امیدوارم این مشکل هم به زودی حل بشه آخه موهات خیلی خیلی بلند شده
از این مسایل که بگذریم امشب شب یلداست و تو هم طبق معمول شب یلداهای قبل لالا هستی البته ما به احترام این روزا و وفات پیامبر و شهادت امام حسن و امام رضا (ع) جشن یلدا نگرفتیم و بنده هم تا حالا داشتم واسه مدرسه محتوا درست می کردم ولی به هر حال پسر گلم یلدات مبارک باشه .
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری ♥
یلدایت مبارکباد
در ضمن داریم آخرین دقایق پاییز 93 رو سپری می کنیم و چشم انتظار شروع زمستونیم امیدوارم که زمستونی زیبا و پر برکت و پر از شادی و سلامتی پیش رو داشته باشی