آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

آرمان طلا

آخ پات

1392/8/2 11:22
نویسنده : هوما و هوبا
103 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم

پریشب پات اوف شد

چون تب داشتی مرتب بهونه می گرفتی شب که اومدیمخونه از بابایی خواستی در بوفه رو باز کنه تا با قندون بازی کنی یهویی کشکول از بالا افتاد پایین و شکست

منم داشتم خرده هاشو جمع می کردم تو هم از اونجا که خیلی لجبازی هر چی بهت میگفتم جلو نیا میومدی چند بار گرفتمت ولی نمیدونم چی شد که اومدی جلو و یه تیکه بزرگ که ندیده بودیمش پاتو برید

همون موقع گفتی بُیید و گریه میکردی پاهات پراز خون شده بود با عجله بردیمت درمانگاره اونجا یه پانسمان کردن و گفتن باید بخیه بخوره و ببرینش اورژانس ....

الهی فدات شم موقع بخیه مارو بیرون کردن فقط باباجون پیشت بودن ومن فقط صدای گریتو می فهمیدم وقتی تموم شد اجازه دادن بیام پیشت بهم می چسبیدی ومیگفتی بغل .....

هنوزم بعد از دو روز پاهات درد میکنه ونمیتونی راه بری اصلا میترسی پا  هاتو بذاری زمین و میگی پات  و همش بغل مایی دیگه از کت و کول افتادیم ...

امشبم باید بریم پانسمانتو عوض کنیم

بازم خدارو شکر به خیر گذشت انشالله که همیشه سالم و تندرست باشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد