آرمانآرمان، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

آرمان طلا

جشن تولد آرمان جون

پسر گلم امروز ساعت 5 و 15 دقیقه بعد از ظهر سالروز  بهترین زمانی بود که خدا میخواست ما رو با هدیه ای شاد کنه و با حضور گرم تو دنیا برای ما رنگ دیگه ای گرفت که به خاطر این نعمت بزرگ خدای مهربون و سپاس میگیم و سجده ی شکر به جا می آوریم دیشب ما واست جشن تولد گرفتیم البته یه جشن انگری بردی از یه ماه پیش من و بابایی تصمیم گرفتیم جشن تولدتوو با تم angry birds بگیریم به خاطر همینم همش دنبال وسایل بودیم هر چی که تونستیم از بازار خریدیم هر چی هم که گیر نیومد خودم درست کردم دیروز بعدازظهر جشنتو توی رستوران شمس العماره گرفتیم و قبل از همه من و بابایی و خاله فاطی زودتر رفتیم اونجا و تزیینات مربوطه رو انجام دادین...
27 خرداد 1392

لغت نامه آرمان 4

ببو = گربه شش = 6 دَدِه = دندون بده = بده بابک = بابک حسن = حسن سعید =سعید بسین = بشین بسور =بشور نِی نِی = نی نی دس نه = دست نزن ساکت = ساکت باز = باز پایی = پایین پو = پول شردت = شربت کسی= کثیف   ...
23 خرداد 1392

مروارید 6 و 7 و 8

گل قشنگم اول باید ازت عذرخواهی کنم که خبر دندوناتو دیر توی وبت گذاشتم آخه از جمعه به خاطر خوردن بستنی مریض شدی و منم درگیر مریضیت بودم بعد از چند روز حالا یه کم حالت بهتر شده و منم تونستم واست مطلب بذارم یه دندون قشنگت پریروز یه دونه دیروز و امروز هم دندون پایینیت در اومده و حالا  8 تا دندون داری 4 تا بالا و 4 تا پایین مبارکت باشه راستی امروز تولد امام حسین (ع) عیدت مبارک باشه گلم   ...
22 خرداد 1392

جلد دوم لغت نامه آرمان

عف = عافیت باشه ایس = خیس آتیش= آتیش تل = طلا چَشم = چَشم اکه = عینک ککه = دکمه توت = توت چِشم =چِشم کوکو = کنترل جیز = آتیش کَکَ = لالا تَس = ترس شس = شست یایا = یالله     ...
10 خرداد 1392

هنرای جدید

عسلم  این روزا بارزترین هنرت همون راه رفتنته  که میتونی ٤، ٥ متری رو راه بری البته اگه راه بری و ندویی آخه عادت داری خیلی تند راه بری به خاطر همینم زود زمین میخوری. موقعی که میخوای راه بری دستاتوجلوت میگری و تند میدویی و میگی تاتی هنر دگت اینکه تا صدای آهنگ میشنوی میگی دست و تند تند دست میزنی البته اگه آهنگ مناسب باشه دستاتو یه مدلایی تکون میدی (منظورم همون حرکات موزونه ) و دیگه این که دست میدی جالب اینه که بیرون که میریم از هرکی خوشت بیاد بهش میگی س َ و باهاش بایبای هم میکنی الهی فدات شم که انقد شیرینی ...
9 خرداد 1392

شیرین کاریهای آرمان طلا

پسر قشنگم امروز ماهگرد تولدته و ماشالله هزار ماشالله ١١ ماهه شدی این روزا همچنان بامزه تر میشی و کارای جدید میکنی مثلا با بابایی قدش میزنی، حدود دو متر تنهایی راه میری، حرفای جدید میزنی و هر چی میگیم فوری تکرار میکنی، دکی هم میکنی و قایم میشی و میگی اکی .... دیگه این که از دیروز داری تمرین بشکن زدن میکنی الهی فدات شم یه چیز بامزه تر این که چند روزه مارو مجبور میکنی ببریمت اتاق خواب تا جارو برقی رو بزنی آخه ٢٠ روز پیش از روی تختخواب افتادی پایین و سرت بهجارو خورد واسه همین میگی سر و بعدش میگی ببریمت توی اتاق و مرتب میگی زد و بد بد ...   ...
27 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان طلا می باشد