پسر گل مامان یا به قول خودت: گند (قند) باباجون، گندون (قندون) مامان جون، گلب (قلب) بابایی و نفس مامان فرزانه خانوم فدای شیرین زبونیات برم که ماشالله هزار ماشالله روز به روز داره بیشتر میشه تقریبا یه هفته ای میشه که سرماخوردی خداییش سرمای خیلی بدی هم خورده بودی و خدارو شکر یه دو روزی هست که بهتری همشم تقصیر خودته آخه تو این سرما مرتب شلوارتو بیرون میاری و به قول خودت لختی میشی و میگی هیکلت بشم وای که روزای اول سرماخوردگیت من و بابایی رو روانی کردی قربونت برم خیلی مریض بودیو تبت بالا بود، زکام هم شده بودی و سرفه میکردی واسه همینم خیلی بهونه می گرفتی بدتر از همه این که بغل بودی و میگفتی مامانی بگل...........